Share for friends:

Read Sentimental Education (2004)

Sentimental Education (2004)

Online Book

Rating
3.83 of 5 Votes: 4
Your rating
ISBN
0140447970 (ISBN13: 9780140447972)
Language
English
Publisher
penguin classics

Sentimental Education (2004) - Plot & Excerpts

فلوبر در یک نامه در 1852 به لوییز کوله می نویسد:"دوست دارم کتابي بنويسم درباره هيچ، کتابي که بر هيچ چيز بيروني که خارج از خود باشد دلالت نکند، کتابي که بتواند به نيروي دروني سبکش، روي پاي خودش بايستد، درست بدان گونه که کره زمين بي هيچ تکيه گاهي خود را در فضا نگاه دارد... کتابی بی‌هیچ وابستگی به دنیای بیرون، کتابی که به یمن نیروی درونی سبکش، قائم به ذات باشد، همچنان که زمین خود را در خلاء فضا نگه می‌دارد و از هر پایه‌ای بی‌نیاز است، کتابی که کم‌وبیش هیچ موضوعی ندارد، یا دست‌کم موضوع آن نادیدنی است، البته اگر چنین چیزی ممکن باشد...هم از اين رو است که مي گوييم نه موضوع خوب وجود دارد و نه موضوع بد.» «ديگري» يا همان «تکيه گاه» مساله اخلاق است. «اخلاقي» زندگي کردن يعني زندگي مطابق معياري که «ديگري» تعيين مي کند. اين «ديگري» مي تواند ايده ها، اسطوره ها، باورها، جامعه يا حتي منافع معين يک طبقه و... باشد. علاوه بر آن در اخلاق «خوب» يا «بد» يا به عبارت دقيق تر خير و شر وجود دارد و نه برحسب آنچه فرد را خوش آيد يا خوش نيايد. ولي من مي خواهم کتابي بنويسم درباره هيچ که بدون هيچ گونه تکيه گاهي خود را در فضا نگاه دارد، يعني به خود و باورهاي خود و نيروي دروني اش(و نه ديگري) متکي باشد. بنابراين من پيشاپيش قصد نوشتن کتابي را کرده ام که مطابق تعريف گفته شده نمي تواند اخلاقي باشد زيرا به «خود» متکي است و هم از اين رو است که خود نيز بر اين مساله صحه مي گذارم که نه موضوع خوبي وجود دارد و نه موضوع بدي. کل ادبياتي که حاوي درس اخلاقي است، ذاتاً و اساساً کاذب است، از همان لحظه يي که اثبات مي کني، دروغ مي گويي. اول و آخر را خدا مي داند، انسان از وسط خبر دارد هنر مثل خدا بايد در بيکران معلق باشد، در خود کامل باشد، مستقل از خالقش باشد."هر چند هنگام نوشتن این نامه،فلوبر سرگرم نگارش مادام بوواری بوده ، اما به نظر می‌رسد که در نهایت در "تربیت احساسات" است که تا اندازه به این خواسته‌ خود می رسد و یک رمان مینویسد که می توان گفت موضوع ندارد، یا البته درست تر است که بگویم یک رمان نوشته که موضوع آن نادیدنیست. در مادام بوواری آنچنان که یوسا در عیش مدام می نویسد موضوع کتاب بسیار روشناست. اما فلوبر در تربیت احساسات موفق می‌شود تا در نهایت یک موضوع را بهانه‌ چیزی بکند که در واقع می‌خواهد درباره‌ آن حرف بزند. در مادام بوواری، "اما بوواری" کاراکتر اصلی داستان است و تمام اتفاقها و حادثه ها و حتا تفسیرها ، ارتباط با او می‌شود و به او باز می گردد، اما در تربیت احساسات اینچنین نیست، چرا که "فردریک مورو" هراندازه هم که کاراکتر اصلی داستان باشد، به هیچ وجه آن جایگاه را ندارد که "اما " در مادام بوواری دارد. درواقع "فردریک مورو" بیشتر یک بهانه‌ است برای مشاهده‌ اتفاقها و جریانهایی که در حاشیه‌ زندگی فردریک در جریان هست در حالی که در مادام بوواری هر آنچه که اتفاق می‌افتد پیرامون کاراکتر اصلی هست و به او باز می‌گردد. بنابراین می توان گفت در تربیت احساسات هست که فلوبر موفق می‌شود برای اولین دفعه موضوع اصلی خود را به شیوه جدید روایت کند، آن را در میان کاراکتر فردریک مورو پنهان کند و در نهایت آنچنان که خود می گوید،یک رمان بنویسد که "قائم به ذات" باشد. "تربیت احساساتی" یا آنچنان که "مهدی سحابی" آنرا "تربیت احساسات" به فارسی برگردان کرده ، داستان "تربیت سانتی‌مانتال" یا "تربیت احساساتی" نسل و جامعه‌ از فرانسه را نشان می‌دهد که خواسته‌ها و اهداف راستین خود را فراموش کرده و درگیر احساسات خود شده و چشمان خود را بر واقعیت کشور خود بسته است. تربیت احساسات داستان زندگی "فردریک مورو" یک جوان احساساتی ‌هست که به طور اتفاق با خانواده‌ آقای "ژاک آرنو" آشنا می‌شود و دلباخته خانم آرنو می شود. "فردریک" که در ابتدای رمان یک جوان بامصمم، با اراده و با آرزوهای بزرگ تصویر شده است، کم‌کم از خواسته‌های خود دست می‌کشد و درگیر ماجراها و احساست که با خانم آرنو دارد، تمام آن‌ها را فراموش می‌کند. در نهایت،‌ فردریک که پیش از این به تحصیلات دانشگاهی‌ خود در رشته‌ حقوق و همچنین نویسندگی علاقه‌ی زیادی داشته است و حتا همیشه می‌خواسته وزیر بشود، به هیچ‌کدام از آرزوها و خواسته‌های گذشته‌ خود نمی‌رسد و زندگی‌ او تمام در راه احساسات می رود. در همان حال، یعنی در همان‌ سال‌هایی که فردریک درگیر احساسات با ا خانم آرنو است، فرانسه تحولات و تغییرات سیاسی و اجتماعی مهمی را پشت سر می‌گذارد اما فردریک که به‌ دلیل درگیری احساسی‌ خود از تمام این جریانها به‌دور است، تنها مشاهده کننده آن‌ها هست و هیچ دخالت در سونوشت سیاسی و اجتماعی کشور خود ندارد. فرانسه در سال‌هایی که بخش بیشتری از تربیت احساسات در آن سال‌ها روایت می‌شود، در گیر جنبش‌ها و شورش‌های انقلابی هست. انقلاب ۱۸۴۸ فرانسه در همین موقع اتفاق می شود و در این میان شورش‌های زیاد در پاریس در جریان است و در نهایت پادشاهی لویی فیلیپ پایان می‌شود و "جمهوری دوم" فرانسه برقرار می‌شود."امیل زولا" در باره این رمان گفته است :" تمامی آثار قبل و بعد از این رمان دربرابر واقعیت گرایی آن ، بیش از یک اپرای تراژیک نیست !"

*this book deserves anywhere between 4.2 and 4.7 stars“Funny, how the things you have the hardest time parting with are the things you need the least.” (Bob Dylan)With every work I read or reread by Flaubert, I am all the more convinced that he was the master craftsman, that he was master of attention to the tiny stuff, the small details that are layered brick by brick (word by word), the master of attention to even the mortar between the bricks, and master of raising the whole damn superstructure. The buildings he makes out of words hold the world, and I want to call him King of the Paragraph, because his seem so measured, so precise, so carefully wrought. I’ve heard complaints that his detailing of minutiae can become tedious, but to me that is evidence of the eye fully open, the mind ticking at a heightened rate, the physicality of the world irresistibly impressing itself on his realism. His emotional sketches are just as profound and rich as his inventories of space; his sketches of those characters void of human emotion are equally as profound. Flaubert is almost that Joycean image of the author pairing his nails, detached, his handiwork submerged in refinement. Almost. Because above all Flaubert is a satirist. So his presence is felt, as a ripple on the surface of the water is evidence of a rampart crumbling on the ocean floor. I stole that from Frank O’Hara. But kind of like the experience of reading Nabokov, Flaubert the artist is what is on full display here, and in Sentimental Education, as I said when I was writing about Bouvard and Pecuchet, he is perched behind his curtain like Oz or comfortably atop Mount Olympus like the prankster gods of old. He animates his characters to illustrate human folly above all else- who are we to sympathize with in Madame Bovary? who do we not find ridiculous in B & P? who deserves our alliance in Sentimental Education? - but the almost indefinable thing about Flaubert is that amid his mockery he comes off as touching. Because you get the impression that this cranky god really loves his little pets, and wishes them the best- although he knows with all his prescience what the grim best is for us hopeless little mortals playing our dangerous games.It’s a pretty grim book. Those two eternal opiates- sex and power- are pretty much the sole motivation behind everyone in Frédéric and Deslauriers’ circle. Allegiances and philosophies are as mutable as clothing or the shifting light in Paris- everything is exhausted in the pursuit of one of those two endless ends. Flaubert claimed his intent was to write “the moral history of the men of my generation” and if so it’s a bleak assessment. The great upheavals that define 19th century France take place as the background of this narrative (the Revolution of 1848 acting as a center point) but Frédéric is too busy trying to get a piece of ass to really notice. The offstage massacres and thunder of guns in far off arrondisements are purposefully distanced- the “moral history” Flaubert is trying to paint is apparently mass solipsism. The revolutionaries become oppressors when it suits them, the super-rich elite are suddenly populists and social advocates when the unrest in the streets threatens the order of things, the artists sell out, brave men are proven cowards, and all seem to worship some vague form of authority, whether it be social, political, or psychological. Frédéric’s obsessive, life-long pursuit of the phantom-like image of Madame Arnoux can be extrapolated into a rather ripe comment on all of those masses surging about in the streets of mid-19th century Paris- they too were chasing ghosts- the ghosts of the Revolution, Royalism, Socialism, Democracy- all those specters that never seem content to lie in their graves; all those straw men people are constantly trying to revive in the name of some sort of never-achieved utopia. See the Dylan quote above.But the potential bad taste in the mouth that this kind of judgement on humanity could leave, the awfulness, duplicity, shallowness, stupidity, manipulation, and gold-digging of the people in Sentimental Education, is offset by Flaubert’s lovely, lovely prose, his impressionistic drawing of scenes, his adoration of Paris as an entity of indifferent light and beauty; his Paris, the place where history unfolds under the stoicism of stone arcades, where passions are conceived and destroyed, where markets are set up in the mornings and dismantled in the evenings and alluring smells emanate from restaurants, where gossip flows through the gutters like sewage, and alleys are sunk in aqueous light and the sky is always pale or a vaulted blue or gray and about to rain and the amber evening is refracted through clouds, making all of our selfish human endeavors all the more charming, all the more timeless and endearing; and the Seine is reflecting the gaslights in wavering strands as a tortured lover pines on the Pont Neuf at midnight, and hooves percuss and echo from the cobblestones, and Montmarte is filthy and eternal, and the cafes are greasy and alive with chatter and opaque with purple smoke and the men are in their cravats and top-hats and the women are rouged and bosomy and flush and comely. Flaubert cannot help but adore Paris, despite himself. That mythical stage, that constant setting for so much of the great art that the Western world has produced. Sentimental Education succeeds in coming off like an epic of place, of space and lifetimes, a panoptic portrait of interesting times told in often banal scenes and acts; and the technique, skill, or what have you, of the sardonic, darkly hilarious master Flaubert elevates the book beyond some severe excoriation of the human condition- it makes it a vital work of art, resonant now and probably for all time.

What do You think about Sentimental Education (2004)?

Čitaoci koji vole da stvaraju hijerarhijske nizove knjiga, to jest da svakom piscu odrede njegovu najbolju knjigu nisu uspeli nikada da se usaglase šta je Floberov magnum opus. Da li je to Madam Bovari ili je to Sentimentalno vaspitanje? Dok su Henri Džejms i Žan Pol Sartr nesumnjivo tu prednost davali Gospođi Bovari, Marsel Prust i Kafka su se kleli u Sentimentalno vaspitanje. Sentimentalno vaspitanje je roman obrazovanja koji prati emotivno i društveno sazrevanje Frederika Moroa, francuskog privincijalca koji dolazi u Pariz da bi ostvario veliki san svih mladih i osećajnih mladića punih životnih iluzija. Taj san, naravno, podrazumeva društveni uspeh. Međutim, ubrzo čitalac shvata da Frederikovo društveno obrazovanje i životno putovanje ne vodi nikuda. Otupljen od čitanja romana i zagledan u očekivanje nekog krupnog događaja, Frederik ostaje odvojen od stvarnosti, od ljudi, od događaja, što dovodi do pasivnosti, zbunjenosti pred životom i nemogućnosti da uspostavi ijedan prioritet. On ne živi jer se život uvek nalazi negde drugde. Baš poput Eme Bovari koja čitavog života teži da postane velika dama iz romana a uvek ostaje ograničena provincijalka, tako i Frederik Moro uz svu želju da ostvari svoje snove i da postane svetski čovek ostaje poluostvarena sentimentalna figura koliko tragična toliko i komična.
—Teo

رمان خوب برای من رمانی هست که فاجعه و تراژدی‌اش نه توی کلمه‌های کتاب، که توی ذهنم و موقع خوندن اون اتفاق بیافته. اگه رمان‌ معاصر ـ رمانی که متعلق نباشه به ادبیات تعلیمی ـ خودش رو موظف بکنه به شرح و بسط تمام ریز و بم قصه، یک‌جورهایی میشه گفت تخیل خواننده‌اش رو با نشمه اشتباه گرفته؛ گویا. چند سال پیش که یکی از یادداشت‌های اورهان پاموک رو می‌خوندم، توی یکی از بحث‌های «ما چگونه ما شدیم؟»ایش، میاد و نویسنده‌ی ترک نسل قبلش رو می‌زاره رو ترازو و می‌گه تفاوت رمان‌نویس ترک با رمان‌نویسی مثل تولستوی تو اینه که رمان‌نویس ترک میاد و برای صحبت از چکمه‌بوسی، اشاره‌ی مستقیم می‌کنه به این کلمه و اون رو در مقام صفت طرف به کار می‌گیره و اما تولستوی میاد و به جای جعل صفت، وضع وضعیت می‌کنه. مثال هم می‌زنه تکه‌ای از رمان جنگ و صلح رو که تو اون قسمت چطور پدر پسری برای آینده‌ی بچه‌اش، «مجبور» میشه که ضیافتی رو ترتیب بده با دعوت از اشخاصی خاص. چی شد که این رو گفتم؟ این‌روزها فرصت فلوبرخونی دست داده. مرد فجایع ذهنی.
—Amir

Reading Sentimental Education is like looking at a massive 19th century oil painting. Though its execution is suave and masterly, its details dense and sumptuous, the story it tells is heart-breaking in its simple humanity. This French novel is famously "about" a younger man's obsessive love for a married woman. But the story is about so much more than that. Flaubert shows us characters, and a society at large, besotted with complacency, greed, social-climbing, shallow materialism, self-delusion, hypocrisy, pettiness, and waste in all its forms. Yet the cumulative effect is one of compassion for our human capacity to behave foolishly.
—Uncle

Write Review

(Review will shown on site after approval)

Read books by author Gustave Flaubert

Read books in category History & Biography