Leave it to Vargas Llosa to come up with a new and unexpected twist on anti-colonialism with this fictional biography/historical novel about the Irish nationalist, Roger Casement. While I was vaguely aware of his involvement in the Easter 1916 rebellion, I was totally unaware of his background, which is brilliantly drawn out by the author. As if uncovering human rights abuses in the Congo was fantastic and exotic enough, Casement goes on to uncover the same abuses in Amazonia, in both instances revolving around the rubber industry, which emerges from these accounts bathed in blood. It would be fair to characterize Casement as a human rights activist in the best sense of the term. Finally making the link to the Irish as a subjugated colonial race, similar to the indigenous populations of the Congo and the Amazon, he becomes involved in traitorous negotiations with Germany, who he sees as the key to Irish independence.As if this wasn't enough, there is more - Casement in a closeted homosexual, who seemed to enjoy sex with natives in the Congo, in Brazil, etc. and kept a diary that was both fact based and had elements of fantasy.The author's attention to historical detail is extremely impressive.I did not think the structure of the novel - flashbacks of his life while Casement awaited execution - one of the strengths of the novel. It was too predictable, maybe because the outcome wasn't it doubt. And one pet peeve- translator (I think) literally translated "norteamericano" - a Spanish catchall for English speakers from Canada and the U.S. as "northamerican," when it clearly should have read "American," in referring to certain characters. ((هر کدام از ما نه یک فرد بلکه،متوالیا،افراد متعددی است. و این شخصیت های متوالی، که از دل یکدیگر بیرون می آیند، معمولا بین خودشان غریب ترین و حیرت انگیزترین تضادها را آشکار می سازند. )) "خوسه انریکه رودو" _نشانه های پروتئوسکتاب را که تمام کردم حس کردم قلبم در خود فشرده شد. حین خواندنش هم تنها چیزی که از ذهنم می گذشت این بود که این کتاب پیرم کرد. یوسا آخرین تیر خلاصش را در موخره زده بود. راجر کیسمنت که این کتاب داستان زندگی اوست شخص حقیقی بوده است. صرفن تصور چنان سرگذشتی که در چارچوب کلمات هم می توانستی تلخی اش را حس کنی آزاردهنده بود. چه برسد به اینکه کسی زندگیش کرده باشد. آن هم آدمی که در طول صد سال گذشته شاید مبهم ترین شخصیت تاریخ ایرلند و انگلستان بوده و به کرات مورد ستایش و مورد نفرت واقع شده است. خط روایی داستان تا حدودی کند،گزنده و عمیق بود طوری که گاهی جانت را می فرسود. نحوه روایت داستان اما درخشان و تاثیرگذار بود چنان که در پایان یک حس آمیختگی و احترام نسبت به شخصی پیدا میکردی که مثل تمام آدم های بزرگ تاریخ نه بیماری،نه یاس و نه ترس حریف اراده اش نشده بودند و رنج ها و اندوهای بزرگی که زیسته بود به وقت خود معناهای عظیم زاییده بود. گیرم که چهره اش در تاریخ مخدوش بود و هنوز آدمها تحمل نداشتند در پس چهره ی قهرمانی اش حق اشتباه به او دهند یا حق گرایشات غیر معمول. ولی احساس شخص من خواننده نسبت آدمهایی مثل راجر کیسمنت با توجه به روایتی که از زندگی اش خواندم تنها احترام بود. چیزی که خود یوسا در موخره می نویسد گواه همین حس است و بس:(( تدریجا هموطنانش رضایت دادند بپذیرند که قهرمان نمونه ی نوعی و مظهر انتزاعی کمال و فضایل نیست بلکه موجودی بشری است، آمیزه ای از تناقض ها و تضادها، ضعف ها و عظمت،زیرا انسان همانگونه که خوسه انریکه رودو نوشت "انسان های متعدد است" به عبارت دیگر فرشتگان و شیاطین در سرشتش به گونه ای تفکیک ناپذیر با هم مخلوط می شوند.* لازم است از کاوه میرعباسی مترجم کتاب هم تشکر کنم که ترجمه سلیس و روانش به لذت خواندن این کتاب باارزش می افزود.شهریور 93
What do You think about The Dream Of The Celt (2010)?
The Congo was interesting and a learning experience but hanging a man is depressing reading
—xheyits_jasmin
Good read, but as interesting and cold as an article on The Economist
—lizzie_25