Down And Out In Paris And London (1972) - Plot & Excerpts
(پی نوشت بی ربط به کتاب) از وقتی که عضو این سایت شدم همیشه با این دوراهی مواجه بوده ـم که باید به چه زبانی ریویو بنویسم؛ انگلیسی یا فارسی.خیلی تصمیم سختی بوده و هنوزم هست.نوشتن ریویو به انگلیسی شما را پرت میکنه به دنیایی خیلی بزرگتر و این احساس لذت بخش "عضوی از یک جهان به هم پیوسته بودن" رو به آدم میده، ولی خب متأسفانه ما از کاربرای جدید سایت هستیم و هر ریویویی که می نویسیم زیر خروارها ریویوی قدیمی تر یا محبوب تر مدفون میشه و این احتمال هم هست که هرگز خونده نشن.این ینی شما فقط در حال هدر دادن وقت و انرژی و کمکی هستید که می تونست به کار گرفته شه، ولی نمیشهاز طرف دیگه،نوشتن ریویو به فارسی شما را به یه دنیای خیلی کوچیک محدود میکنه، دنیایی که جمعیت فعلی اکتیوش شاید کمتر از 500 نفر باشه و امکان برقراری ارتباط با مردم کشورهای دیگه رو از شما میگیره، اما بجاش این امکان رو به شما میده که جز اولین ها و محبوب ترین های کشور خودتون توی این سایت باشید و ریویو هاتون "حداقل" خونده بشن.مهم تر از همه اینا، بهترین فایده این کار،گسترده تر کردن دیتابیس و آرشیویه که روز به روز داره وسیع تر میشه توسط کاربرای ایرانیِ فارسی نویس و این کمک خیلی بزرگ و شایانی به حساب میاد برای ایجاد یه محیط که کتابخون های ایرانی بتونن از ریویوهاش برای خوندن کتاب ها یا انتخاب کردن بهترین ترجمه از کتابی که مد نظرشونه استفاده کنن.فکر می کنم دلم میخواد "مثمر ثمر" واقع بشم تا اینکه فقط "عضوی از این جهان به هم پیوسته" باشم.فکر می کنم از این به بعد ریویهام رو به فارسی بنویسم ریویو انقدر این کتاب خوب و شگفت انگیزه که برای نوشتن یه ریویو درباره ـش میشه یه کتاب جدا نوشت و بخش به بخشش رو تجزیه و تحلیل کرد!تصورات آدم از قرن بیستم توی اروپا، قبل و بعد از خوندن این کتاب قابل مقایسه نیست و ضمناً اتفاقاتش توی آلمان نمیگذره خوشبختانه!جورج اورول به دلایلی که هضمش واقعاً سخته و باید توی ویکیپدیا به طور مفصل راجع بهش بخونید تا متوجه شید، توی 19 سالگی به برمه میره و افسر پلیس میشه.حدود دو سال اونجا خدمت میکنه و بعدش از پستش استعفا میده و به انگلستان بر میگرده. ازونجایی که از بچگی رویای نویسندگی رو داشت و پاریس هم شهری بود که خیلی از کسایی که رویای نویسندگی داشتن رو به رویاشون رسوند، به پاریس مهاجرت میکنه.یه مدت توی پاریس مقاله مینویسه و روزنامه نگاری میکنه و به یه موفقیت هایی هم میرسه، ولی یه حادثه براش پیش میاد و باعث میشه توی یه بیمارستان بستری بشه.چند وقت بعد از اون حادثه تمام پول هاش رو ازش میدزدن توی یه نوانخانه و این شروعی میشه برای حوادث نوشته شده توی کتاب، حوادث غم انگیز و جنون آوری که شاید تهش خیلی هم براش گرون تموم نشدن، چون باعث شدن تا شالوده اولین کتابی که قرار بود در آینده بنویسه، ریخته بشه.ظرفشویی توی رستوران ها و هتل های پاریس و آوارگی توی خیابون ها و نوانخانه های لندن...خود جورج اورول (با اسم واقعی اریک بلیر) اصرار داره که همه اتفاقاتی که توی کتاب راجع بهشون نوشته واقعی بوده و حداقل یک بار براش توی پاریس و لندن اتفاق افتاده و اون فقط ترتیب زمانیشون رو ممکنه دستکاری کرده باشه، ولی حداقل با توجه به قسمت آس و پاسی ها در لندن میشه گفت خیلی از چیزایی که نوشته به طور مصداقی برای خودش اتفاق نیفتاده.از این رو میشه کتاب رو یجور خاطره نویسی اغراق شده به حساب آوردفقز و بدبختی سرسام آور کتاب از حد تصورت انسان مدرنی که توی سال 2015 داره زندگی میکنه خارجه!اتفاقات کتاب البته در بازه ای چن ساله رخ میده، اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 میلادی.صفحه به صفحه و سطر به سطر کتاب پره از لحظه هایی که اورول و دوستانِ "ات دی تایمش" دارن به اینکه چطوری گرسنگیشون رو برطرف کنن یا یه چاردیواری برای سپری کردن شب گیر بیارن، فکر میکنن و نقشه میکشن.اینکه اروپا در وقفه بین جنگ جهانی اول و دوم تا این حد جای سختی برای پول در آوردن و تأمین مخارج بوده واقعاً باور نکردنیه.و تازه اتفاقات این کتاب داره توی بهترین کشورهای اروپا -فرانسه و انگلستان- میفته!به لهستان، مجارستان،به طور کلی شرق و کشورهای جنوب شرقی اروپا فکر کنید!در پایین چندتا از قسمت های کتاب رو به صورت نمونه میارم تا یه نمای کلی از کتاب رو متصور بشید روزهای نکبت باری داشتیم، فقط شصت سانتیم (واحد خرده پول در فرانسه) برای ما باقی مانده بود، با این پول نیم کیلو نان و مقداری سیر خریدیم که به نان خود بمالیم.مالیدن سیر به نان این خاصیت را دارد که طعم آن در دهان باقی می ماند و انسان تصور می کند که به تازگی غذا خورده است ... شبی اتفاقی زیر پنجره اطاق من رخ داد.به صدای نعره ای از خواب پریدم و چون از پنجره نگاه کردم، مردی را دیدم که روی سنگ فرش خیابان افتاده است.آدم کش ها را که سه نفر بودند در حال فرار دیدممن با چند نفر از ساکنین هتل بیرون دویدیم تا بلکه به داد آن شخص برسیم اما وی مرده بود و جمجمه اش با لوله سربی سنگینی شکسته بود.رنگ خون این مرد را هنوز به یاد دارم، صاف چون رنگ شرابشب بعد چون از سر کار به خانه آمدم جنازه ی مقتول هنوز در جای خود بود و می گفتند که شاگردان مدارس از کیلومترها دورتر به تماشایش آمده بودنداما آن چه همواره وجدان مرا آزار می دهد و از خودم شرمنده می سازد این است که سه دقیقه پس از مشاهده این منظره دوباره به خواب سنگینی فرو رفتم، بیشتر ساکنین خیابان نیز مثل من بودند، ما همین قدر که دیدیم آن مرد کارش ساخته است به رختخواب برگشتیمکار در هتل ارزش واقعی خواب را به من فهماند، همان طور که با گرسنگی ارزش خوراک را درک کرده بودمخواب دیگر یک نیاز جسمانی نبود، بلکه چیزی بود شهوانی، عیاشی بود، نه استراحت و خستگی به در کردن ... روی هم رفته کارمان پیچیده و پرزحمت بود.حساب کرده بودم که روزانه متجاوز از بیست کیلومتر راه می رفتم، با این حال فشار روحی کار بیشتر از زحمت جسمی آن بود.اگرچه هیچ کاری به ظاهر از ظرفشویی آسان تر نیست، ولی اگر مستلزم عجله و سرعت باشد بسیار سخت و طاقت فرسا می شودشخص باید با وظایف متنوعی که دارد با سرعت از این کار به آن کار بپردازد و مثلاً در حالی که مشغول به رشته کردن نان هستید، ناگهان آسانسور سرویس با صدای گوش خراشی توقف می کند و پیشخدمت از آن بیرون می آید و از شما می خواهد که فوراً چای؛ نان و سه نوع مختلف مربا آماده و تحویلش دهید، و هم زمان پیش خدمت دیگری تخم مرغ، قهوه و آب میوه می خواهد، شما برای تخم مرغ به آشپزخانه و برای آب میوه به سالن غذاخوری می روید، و باید طوری به سرعت بروید و برگردید که نانی که در توستر گذاشته اید نسوزد، ضمناً چای و قهوه و ده ها سفارش دیگر را که هنوز انجام نشده اند فراموش نکنید، در این گیر و دار پیشخدمتی هم به دنبال شماست و درباره یک بطری سودا که گم شده است مشغول جر و بحث می شود ... کثافت هتل ایکس در بخش های سرویس نفرت انگیز و غیر قابل وصف بود.در کنار گوشه های چایخانه ی من زباله و کثافتی یک ساله وجود داشت و ظرف نانِ خشک پر از سوسک بود.روزی به ماریو پیشنهاد کردم که این حشرات را بکشیموی به طعنه گفت: "چرا این جانوران بیچاره را نابود کنیم؟" وقتی میخواستم دستم را پیش از بریدن کره بشویم، دیگران به من می خندیدندما فقط وظایفممان را انجام می دادیم و چون اولیه وظیفه ی ما وقت شناسی بود، لذا با عدم رعایت نظافت در وقت صرفه جویی می کردیمآشپز فرانسوی توی سوپ تف می کرد،وی یک هنرمند است اما هنرش نظافت نیست حتی می توان گفت که چون هنرمنداست،کثیف است، زیرا غذا برای اینکه خوش منظره باشد مستلزم اعمال بعضی کارهای کثیف استمثلا وقتی که گوشت کبابی را برای بازرسی پیش سر آشپز می آورند، او آن را با چنگال آزمایش نمی کند، بلکه با دست بر می دارد سر جایش پرت می کند، شصتش را به دور بشقاب می کشد و برای چشیدن مزه آبِ گوشت آن را می لیسد، سپس مانند هنرمندی که به نقاشی خود بنگرد، از دور به تکه گوشت نظاره می کند و با انگشتان گوشت آلودش که صدها بار آن ها را لیسیده است آن را دست مالی می کند ... ترامواهای پر از کارگران سوت کشان دور می شدند.برای گرفتن جایی در مترو کشمکش و نزاع در می گرفت.این قبیل مناظر در ساعت شش در پاریس عادی است.اکثر مسافران ایستاده بودند، در حالی که بینیشان به هم چسبیده و بوی تعفن شراب و سیرِ دهانشان نفس کشیدن را برای همدیگر مشکل می کرد اینا فقط چند تیکه ی انتخابی از قسمت پاریس بودن.تیره بختی طبقه کارگر توی اون دوره سرسام آوره.کتاب پر از این توصیف های حزن انگیز و متأثر کننده ـس، ولی لحن توصیف و نگارش اورول کمی هم حالت طنز داره توی برخی از بخش ها که باعث میشه حین خوندن کتاب حالت افسردگی و آه کشیدن به خواننده دست نده.کسایی که طعم فقر و کارگری رو کشیده باشن خیلی خیلی بیشتر میتونن با کتاب ارتباط برقرار کنن، چون هرچند که قابل مقایسه نیست اتفاقات داخل کتاب با کارگری در عصر فعلی، ولی ماهیتشون به هر حال یکیهجورج اورول در 47 سالگی در گذشت.این که این مرد توی 47 سال از افسر پلیس بودن توی کشور برمه تا ظرفشویی توی زیرزمین هتل ها و رستوران های پاریس تا آوارگی و بی خانمانی توی لندن و تا نویسندگی و شهرت و ثروت و نوشتن شاهکارهایی مثه "1984"، "مزرعه حیوانات"،"روزهای برمه" و همین کتاب رو تجربه کرد.باور کردنی به نظر نمیاد.در اواخر کتاب در جایی میگه: بالأخره پدی پیشنهاد کرد که به عنوان آخرین امید به راوتون هاوس برویم، اما چون طبق مقررات قبل از ساعت هفت به کسی اجازه ورود به آنجا داده نمی شد، لذا تصمیم گرفتیم دزدانه داخل شویمبه سوی در ورودی مجلل آن رفتیم و در حالی که سعی داشتیم خود را مانند ساکنین دائمی آن محل نشان دهیم قدم به داخل ساختمان گذاشتیم. ناگهان مردی که دم در نشسته بود و مسلماً مسئولیت و سمتی در آن دستگاه داشت، راه را بر ما بست و گفت: "شما دیشب همینجا خوابیده بودید".ما گفتیم: "خیر".او گفت: "پس بیرون".برگشتیم و دو ساعتِ دیگر در گوشه و کنار خیابان استادیموضع ناراحت کننده و طاقت فرسایی بود اما همین وضع به من آموخت که دیگر دشنام ولگرد خیابان را به کار نبرم.این خود یک درس و تجربه اخلاقی بود و در پاراگراف آخر کتاب میگه: حال می توانم به یکی دو نکته ای که در روزهای فقر و نداری به آن ها برخورده ام اشاره کنم.دیگر هرگز خانه به دوشان را میگساران بی سر و پا و ماقبل گدایان که با دریافت یک "پنس" ممنون و مرهون می شوند به حساب نخواهم آورد و هرگز ازینکه اشخاص بیکار فاقد انرژی و تحرک هستند شگفت زده نخواهم شد، مشتری سپاه رستگاری نخواهم شد (نام یک نوانخانه مذهبی)، لباس هایم را به گرو نخواهم گذاشت، از گرفتن آگهی هایی که در خیابان به دستم می دهند خودداری نخواهم کرد، در رستوران های درجه یک غذا نخواهم خورد.این برنامه آغاز زندگی من پس از تجربیاتی است که در این کتاب حکایت می کنم خوندن این کتاب اشتیاقم رو برای خوندن کتاب های کمتر شناخته شده اورول خیلی بیشتر کردتوصیه می کنم این کتاب رو اگه می تونید به زبان اصلی بخونید، هرچند توی قسمت پاریس یه سری اصطلاح های فرانسوی داره که لازمه برای فهمیدنشون به گوگل ترنزلیت مراجعه کنید و ترجمه فرانسه ـش رو بخونید تا بفهمید معنیش رو.اگه هم ترجمه فارسی رو می خونید، ترجمه ای که خودم خوندم خیلی خوب و عالی بود.انتشارات "ابتکار دانش"، مترجمین: مهدی نصیری دهقان، محمود حبیب الهی
The film Midnight in Paris begins with some beautiful scenes of Paris: the Louvre, Notre Dame, the Seine, the Sorbonne, the Eiffle Tower, the arc de triomphe. And before long, arrives a parade of artistes from the 1920s milieu - Hemmingway, Bunuel, Dali, etc, - all speaking *SparkNotes*. But in the distant background (very distant) I hear a faint sound of et in arcadia ego and Orwell protests “say, I was there in the 1920s too - I saw all that. And I wrote a damn fine book about it”. That book is Down and Out in Paris and London, written later on in England (he wrote 2 books while in Paris but he destroyed them after one rejection. He regretted doing that). If I were to take a stroll, à la “Midnight in Paris”, I might find myself on 6 rue du Pot de Fer, 1928: ‘Salope! Salope! How many times have I told you not to squash bugs on the wallpaper? Do you think you’ve bought the hotel, eh? Why can’t you throw them out of the window like everyone else? Putain! Salope!’ The woman on the third floor: ‘Vache!’Quarrels, and the desolate cries of street hawkers, and the shouts of children chasing orange-peel over the cobbles, and at night loud singing and the sour reek of the refuse-carts, made up the atmosphere of the street.It was a very narrow street—a ravine of tall, leprous houses, lurching towards one another in queer attitudes, as though they had all been frozen in the act of collapse. All the houses were hotels and packed to the tiles with lodgers, mostly Poles, Arabs and Italians. At the foot of the hotels were tiny bistros, where you could be drunk for the equivalent of a shilling. On Saturday nights about a third of the male population of the quarter was drunk. There was fighting over women, and the Arab navvies who lived in the cheapest hotels used to conduct mysterious feuds, and fight them out with chairs and occasionally revolvers. At night the policemen would only come through the street two together. It was a fairly rackety place. And yet amid the noise and dirt lived the usual respectable French shopkeepers, bakers and laundresses and the like, keeping themselves to themselves and quietly piling up small fortunes. It was quite a representative Paris slum. No Peugeots here. Orwell was not living a glamourous life. He had recently thrown away a promising career in Burma, and was determined to make it as a writer or die trying. He published a few articles, but soon runs out of money and must find work. He takes a job (as a foreigner, “not seriously illegal”) washing dishes at the luxury hotel Lotti in 1929. That experience is the ‘Paris’ segment of the book. He returns to England at the end of the year and “tramps” around with the down and out for the ‘London’ part. The lifestyle of a tramp was unhealthy and mean. One "ate cat's meat, and wore newspaper instead of underclothes, and used the wainscoting of his room for firewood, and made himself a pair of trousers out of a sack". It is boring, "a tramp's sufferings are entirely useless. He lives a fantastically disagreeable life, and lives it to no purpose whatever."It is exhausting, "he had not eaten since the morning, had walked several miles with a twisted leg, his clothes were drenched, and he had a halfpenny between himself and starvation." And it is no fun, "tramps are cut off from women". On the bright side, "poverty frees them from ordinary standards of behaviour, just as money frees people from work."“It is altogether curious, your first contact with poverty. You have thought so much about poverty—it is the thing you have feared all your life, the thing you knew would happen to you sooner or later; and it, is all so utterly and prosaically different. You thought it would be quite simple; it is extraordinarily complicated. You thought it would be terrible; it is merely squalid and boring. It is the peculiar lowness of poverty that you discover first; the shifts that it puts you to, the complicated meanness, the crust-wiping.”The first version of Down and Out is completed by Oct 1930, under the name George Orwell (used for the first time, to protect his upper lower middle class parents). The French translation La Vache Enragée is published in 1935. Orwell’s inspirations for this book, indeed this life:The Lower DepthsMaggie, a Girl of the Streets and Selected StoriesThe People of the AbyssThe RoadThe Life of Mr. Richard Savage, Son of the Earl RiversGerminalThemes: impoverishment, failure, privation, penury, leftovers, overextended, pennilessness, beggary, pauperism, difficulties, reduced circumstances, hunger, lack, want, dearth, depletion, exhaustion, vacuity, meagerness, dogged, indigent, impecuniousness, need, hardship, suffering, misery, dirt, filth, grime, lowness, grunge, muck, dust, rats, bugs, vermin, trapped, penury, destitution, greasiness, smelly icky slums, vagrancy, exiguity, mendicancy, down, out, crust-wiping, and all things squalid
What do You think about Down And Out In Paris And London (1972)?
First published in 1933, this was George Orwell’s first full length book which made it into print. Although it reads as though the events within it were concurrent, in fact much of the latter part of the book was published as an essay, titled, “The Spike,” while the author was in Paris. However, the fact that events do not necessarily follow the narrative, certainly does not invalidate the book, or the points that Orwell makes – sadly still very valid today.The first half of the book sees Orwell in Paris. Although certainly not flush, he does not experience poverty until his meagre savings are stolen. Orwell’s aunt was, as we now know, in Paris at the time – although we do not know whether she helped him financially. Whether she did or not, it is certainly that he did experience financial hardship and that this led him to taking up work as a lowly dishwasher in hotels and restaurants. The scenes of hotel life are so vividly written that you have no problem imagining the organised chaos, sheer filth and wonderfully exotic characters that exist within the pages. Paris, at that time, had a huge Russian émigré population and Orwell is befriended by Boris, a Russian refugee and waiter. Through him, Orwell embarks on arduous attempts to find work. When work is finally obtained, the seventeen hour days, exhaustion and grinding work is offset by the possibility of eating regularly. Some of the characters in the Paris section of the book work so long that they seem trapped in kitchens and hotels around the city. If you go out for a meal after reading this book I will be very surprised! In the book, Orwell returns to England after finally being driven to write to a friend to help him find work. When he arrives in London, he is lightly told that his employers had gone abroad for a month, but “I suppose you can hang on till then?” Of course, things did not happen quite this way – as we know, the London part of the book was written before the Paris section. Orwell was later to insist that the events within the book had taken place, albeit not in the order they are written here and it is not necessarily important that a little artistic tension is used to give the storyline a little tension. The London section of the book sees Orwell living as a tramp in London. A real down and out, tramping from one hostel, or ‘spike’ to another. He shows the reality of that life – of being forced to move on constantly, because of rules which refused a man a bed two nights running, the way the tramps were forced into prayer meetings for a cup of tea and a bun, of their resentment and discomfort, of laws which meant the police could move tramps on if they were asleep and the general discomfort and filth they lived with.This is moving journalism, which really presents a vivid portrait of a life on the edge. As Orwell points out, when funds are low panic sets in. When there is nothing, there is just existence from one meal to the next. He makes many valid points about how the poor are treated and how their life could be improved. Having just read a news report which suggested that so many people in Britain are reduced to using food banks due to problems with their benefit payments and punitive punishments, you have to sadly conclude that his conclusions about the treatments of people living in poverty are still more than valid.
—Susan
Do not read this book if you are unemployed.Do not read this book if you are homeless.Do not read this book if you are worried about the tanking economy.Do not read this book if you have no retirement savings.Do not read this book if you don't like eating stale bread and margarine.Do not read this book if you like eating in restaurants.Do not read this book if you are sensitive to foul odors.Do not read this book if you are one of those people who carries a hand-sanitizer at all times.Do not read this book if you are an artist, writer, musician or other creative occupation which certainly guarantees brushes with poverty.If you do read this book (which I highly recommend) make sure you have some bubble bath on hand as you will need a nice long well-perfumed soak afterwards.
—Kimley
I've loved everything I've ever read by Orwell, including this book which is very autobiographical "fiction", written in the first person as I recall. The temporal setting of the "novel" is sometime in the 1920s I think. This is actually not a bad book to sample Orwell with, of course nowhere near as famous as Animal Farm or 1984, but it reads much like a memoir (a very interesting one) and hence can be experienced as a sample of Orwell's writing style and views on society, without those things being masked by the futurist/fantasy plots of the more famous books.
—Ted