«نفس بریده»، انبوهی فصلهای کوتاه است. هر فصل تابلویی است که ماجرایی خاص را به نقش میکشد. هر فصل، شخصیتهای خود را دارد و مکان خودش را درون اردوگاه – یا حتا خارج از آن – پیدا میکند. راوی اصلی است که همهي تصویرها را بهم متصل نگه میدارد. پسری جوان که همهچیز را از درون چشمان و کلهی او تماشا میکنیم. همراه او به فکر فرو میرویم. همراه او رنج میکشیم و تجربه میکنیم. او هفده ساله وارد اردوگاه میشود و پیرتر از بیستوسه سالگی، به سرزمین خودش بر میگردد. برمیگردد و سالهای بعدی عمر را حریص غذا و آرامش، پریشان زندگی و غرق در سوال سپری میکند تا در کهنسالی از دنیا میرود. هرتا مولر متمرکز رنجهای اردوگاه میشود. متمرکز سالهایی که دزدیده شدند. او نقاشی حرفهای است که تصویرها، ناآرامیها و دلمشغولیها را جزءبهجزء درون کلمات خود جاری میسازد تا «نفس بریده» بدل یک رمان خاص شود. رمانی برای جلب خوانندهای که میخواهد چشمهایی بازتر داشته باشد خیره به افقهای زندگی بشری. " الكنوز الصغيرة هي ما كتبت عليها (أنا هنا) والكنوز الكبيرة هي التي كتب عليها (هل مازلت تعرف) وأجمل الكنوز هي التي كتب عليها (لقد كنت هنا)"مملة بشكل غريب رتيبة بشكل أليم لكن لم أستطع إلا إنهائها الترجمة مشتته نوعا ما !
Intense and rewarding text. The term "hunger" acquires a completely new dimension.
—Zachary
Suomenkielinen käännös (Otava 2010).
—Beary
To read in (a very) slow motion.
—tiffany